وبلاگ بچه های سقزوبلاگ بچه های سقز، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

وبلاگ بچه های شهرستان سقز

اسب کاغذی

اسب کاغذی دوستان عزیز امروز می خواهم به کمک کاغذ و قیچی طرز درست کردن اسب کاغذی را به شما آموزش بدهم. 1.کارمان را با یک کاغذ مربعی شکل شروع می کنیم. ابتدا باید قسمت رنگی کاغذ به سمت شما باشد. شما باید کاغذ را به نصف تا کنید و سپس آن را باز کنید و در جهت دیگر به نصف تا کنید و تای آن را نیز باز کنید. 2. کاغذ را برگردانید و کاغذ را دوباره در مسیری دیگر به نصف تاکنید و باز کنید و سپس در جهتی دیگر به نصف تا کنید و آن را باز کنید . حالا کاغذ شما باید به صورت شکل بالا شده باشد. 3. به کمک خط تاهای ایجاد شده سه گوشه ی بالایی را به گوشه ی پایینی برسانید . با دست روی آن بکشید تا کاملاً صاف شود. بقیه مراحل در ادامه مطلب...
14 مهر 1390

غول آفرینش ادبی

غول آفرینش ادبی قد انوره دو بالزاک حتی به ۱۶۰سانتی متر هم نمی رسید؛ ولی بر خلاف قد کوتاهش سری بزرگ داشت و سعی می کرد خوش پوش و خوش قیافه به نظر برسد. بالزاک عمر کوتاهی داشت . او فقط ۵۱ سال فرصت زیستن در این دنیا را پیدا کرد و هرگز پدر نشد، چون سه ماه بعد از نخستین و تنها ازدواجش مرد. بالزاک در بیستم ماه مه سال ۱۷۹۹در شهر تور فرانسه به دنیا آمد. بیستم مه در فرانسه مصادف با عید سنت انوره است ، به همین دلیل والدینش اسم او را انوره گذاشتند . پدر انوره مردی بود از طبقه متوسط و مادرش زنی تند خو و سخت گیر. آقای بالزاک می خواست انوره در رشته ی حقوق تحصیل کند، انوره سه سال حقوق خواند و هم زمان، مدتی پیش یک وکیل و بعد در دفتر یک ...
14 مهر 1390

چگونه حج اين زن مورد قبول خدا واقع شد

گويند زنى از بزرگان حبشه ، شنيده بود كه خداوند در مكه ، خانه اى دارد و از اختصاص داشتن كعبه به حضرت حق چنان خيال كرده بود، كه لازمه اش اين است كه بايد آن خانه ، در جاى خوش آب هوائى واقع شده است ، و مقام دلكشى داشته باشد، كه چشم از ديدار آن نورانى و دل مسرور مى گردد، يعنى كاخ با عظمت الهى در ميان باغ دلگشا قرار دارد و دربهاى آن را باز نموده اند و تختى عالى و مرصع به جواهرات الوان ، در آن نهاده و حق تعالى بر تخت نشسته و اشراف موجودات هم بر گرد ادامه مطلب ...
6 تير 1390

پنگوئن های امپراتور

پنگوئن موجود بسیار بامزه و زیبایی است که می توانید به راحتی آن را به تجربیات نقاشی خود اضافه کنید. زیرا کشیدن آن بسیار ساده است. یک دایره و یک بیضی کشیده برای بدن و صورت او بکشید. دایره و بیضی رو ی هم می افتد و دلیل آن این است که گردن بسیار کوتاهی دارد که اصلا معلوم نیست. بیضی را با یک خط منحنی به دو قسمت تقسیم کنید. در این حالت کمی نقاشی بعد پیدا می کند. همانند تصویر خط های پاها، بال ها و نوک پنگوئن را بکشید. کم کم جزئیات را اضافه می کنیم. نوک پنگوئن را با دو خط که شبیه مثلث است می کشیم و صورت او که هیچ پیچیدگی ندارد، رسم می کنیم. خیلی ساده است. مطمئن هستم که به راحتی می توانید این نقاشی را کامل کنید. ادامه مطلب ...
6 تير 1390

حسنک کجایی؟

گاوماما می کرد. گوسفند بع بع می کرد سگ واق واق می کرد. همه با هم فریاد میزدند حسنک کجایی؟ شب شده بود اما از حسنک خبری نبود ، حسنک مدت های زیادیاست که به خانه نمی آید . او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرتهای تنگ به تن می کند. او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلویآیینه به موهای خود ژل می زند ، موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چوناو به موهای خود گلت می زند. دیروز حسنک با کبری چت می کرد. کبری گفتتصمیم بزرگی گرفته است. کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند با او چت نکندچون او با پترس چت می کرد، پترس همیشه پای کامپیوتر نشسته بود و چت میکرد. پترس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کردهبود. او نمی دانست که سد تا چ...
6 تير 1390

مرغ کیوی

مرغ کیوی مرغ کیوی پرنده‌ای است که قادر به پرواز نیست و زیستگاه آن بوته زارها و علفزارهای نیوزلند است.با اینکه کشور نیوزلند پرنده های بومی کم نظیری دارد که تقریبا،فقط در این کشور یافت میشوند اما میتوان گفت که کیوی از همه معروفتر است و به عنوان سمبل(نماد) این کشور شناخته شده است. كیوی از نظر جثه به اندازه‌ی یك مرغ رشد می‌كند. جثه‌ی نوع ماده‌ی این پرنده بزرگتر از نر است . این پرنده دم ندارد و بال‌های ضعیفی دارد که به هیچ وجه مناسب پرواز نیست.با وجود ظاهر بی دست و پایش  می تواند به هنگام دویدن از انسان پیشی بگیرد.هوشیاری و پاهای سه انگشتی و سریع كیوی از عوامل بقاء این پرنده هست...
6 تير 1390

ضحاك مار دوش

ضحاك مار دوش داستان ضحاك با پدرش ضحاك فرزند امیری(پادشاهی) نیك سرشت و دادگر(عادل) به نام« مرداس » بود. اهریمن كه در جهان جز فتنه و آشوب كاری نداشت كمر به گمراه كردن ضحاك جوان بست. به این مقصود خود را به صورت مردی نیكخواه و آراسته درآورد و پیش ضحاك رفت و سر در گوش او گذاشت و سخنهای نغز(شیرین) و فریبنده گفت. ضحاك فریفته او شد. آنگاه اهریمن گفت: « ای ضحاك ، می خواهم رازی با تو درمیان بگذارم. اما باید سوگند بخوری كه این راز را با كسی نگویی.» ضحاك سوگند خورد. اهریمن وقتی مطمئن شد گفت: « چرا باید تا چون تو جوانی هست پدر پیرت پادشاه باشد؟ چرا سستی می كنی؟ پدرت را از میان بردار و خو...
6 تير 1390