وبلاگ بچه های سقزوبلاگ بچه های سقز، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

وبلاگ بچه های شهرستان سقز

قصه کودکانه ملکه گل ها

      روزی روزگاری ، دختری مهربان در كنار باغ زیبا و پرگل زندگی می كرد ، كه به ملكه گل ها شهرت یافته بود . چند سالی بود كه او هر صبح به گل ها سر می زد ، آن ها را نوازش می كرد و سپس به آبیاری آن ها مشغول می شد . مدتی بعد ، به بیماری سختی مبتلا شد و نتوانست به باغ برود . دلش برای گل ها تنگ شده بود و هر روز از غم دوری گل ها گریه می كرد . گل ها هم خیلی دلشان برای ملكه گل ها تنگ شده بود ، دیگر كسی نبود آن ها را نوازش كند یا برایشان آواز بخواند . روزی از همان روزها ، كبوتر سفیدی كنار پنجره اتاق ملكه گل ها نشست . وقتی چشمش به ملكه افتاد فهمید ، دختر مهربانی كه كبوتر ها از او حرف می زن...
29 بهمن 1396

آموزش رنگ کردن تخم مرغ عید برای سفره هفت سین با ماژیک سی دی

آموزش رنگ کردن تخم مرغ عید برای سفره هفت سین با ماژیک سی دی   اگر هنوز برای تزیین تخم مرغ های سفره هفت سین سال ۹۶  ایده ای ندارید، ما برای شما مدلهای زیبا از تزیین تخم مرغ عید با ماژیک سی دی گردآوری کرده ایم که برای تزیین هفت سین دقیقه آخری می توانید به سرعت آن ها را روی تخم مرغ های نقاشی کنید ! قبل از شروع نکته ای که باید در نظر گرفت هماهنگی اجزای سفره است. پس اگر از هر نوع ظرف یا تم رنگی استفاده می کنید، طرح و رنگ هماهنگ آن را برای تزیین تخم مرغ ها و رنگ کردن تخم مرغ های عید استفاده کنید، پیشنهاد کودک سیتی برای رنگ هفت سین سال97 ، رنگ فیروزه ای و طلایی است تزیین تخم مرغ هفت سین سال ۹۶ &ndas...
23 بهمن 1396

دو قصه کودکانه کوتاه و آموزنده در مورد درختان

دو قصه کودکانه کوتاه و آموزنده در مورد درختان دو قصه کودکان جالب و خواندنی با تصویر با موضوع درخت و درختان را که مناسب روز درختکاری است برای کودکان بخوانید. فراموش نکنیم در روز درختکاری نهالی بکاریم و در این روز به بچه ها اهمیت عمل کردن برای حفظ محیط زیست اطرافمان را نشان دهید قصه کودکانه شماره یک – داستان رشد دانه سالها پیش، کشاورزی، یک کیسه ی بزرگ بذر را برای فروش به شهر می برد. ناگهان چرخ گاری به یک سنگ بزرگ برخورد کرد و یکی از دانه های توی کیسه روی زمین خشک و گرم افتاد. دانه ترسید و پیش خودش گفت: من فقط زیر خاک در امان هستم. گاوی که از آنجا عبور می کرد پایش را روی دانه گذاشت و آن را به داخل خاک ف...
23 بهمن 1396

دانستنیهای جالب درباره خزندگان برای کودکان (مار زنگی)

  آیا می دانید که بیشتر از ۵۰ نوع مار زنگی در دنیا وجود دارد و در انتهای دم  مارهای زنگی، چیزی شبیه به زنگ وجود دارد که از تکه های مرده پوست مار تشکیل شده است. ...
23 بهمن 1396

جوک کودکانه و خنده دار

مشتری شکموی هتل، به رستوران رفت تا صبحانه بخورد. پیش خدمت پرسید:«برای صبحانه چی میل دارید قربان؟» مشتری گفت:«پنجاه تا   تخم   مرغ برایم   نیمرو کنید!... برای من نوشیدنی چی می آورید؟» پیش خدمت گفت:«برای شما یک نوشیدنی خوب داریم:هواشناسی اعلام کرده امروز صبح سیل می آید !...
20 بهمن 1396

موش اومده!

موش اومده!   موش اومده، موش گربه می گه: کوش؟ توی جوی آب آب نه، فاضلاب موش از رو زمین می پره بالا می پره پایین گربه می پره، موش رو بگیره می بینه گنده است، ازش می ترسه از اون جا می ره از توی آن جو کثیف و سیاه با خنده می گه موشه قاه قاه: تا شهر کثیفه، ما قوی تریم حتی گربه رو، از رو می بریم! ...
21 دی 1390

بزغاله خجالتی

بزغاله خجالتی   توی یه گله  بز ،یه بزغاله خجالتی بود که خیلی آروم و سر به زیر بود .وقتی همه بزغاله ها بازی و سر و صدا راه می انداختند اون فقط  یه گوشه می ایستاد و نگاه می کرد . وقتی گله بزغاله ها به یه برکه ی آب می رسید،بزغاله های شاد و شیطون برای خوردن آب می دویدند سمت برکه و حسابی آب می خوردند و آب بازی می کردند .اما بزغاله ی خجالتی اینقدر صبر می کرد تا همه بزغاله ها از کنار برکه برن بعد خودش تنهایی بره آب بخوره . بعضی وقتا از بس دیر می کرد ،گله به سمت دهکده به راه می آفتاد و اون دیگه وقت آب خوردن رو از دست می داد .این جوری اون خیلی خودشو اذیت می کرد. چوپون مهربون گله بارها و بارها به بز غاله خجالتی گفته...
21 دی 1390

داستان مادر شوهر

داستان مادر شوهر دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند. عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد! داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند برد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد تا در این مدت با مادر شوهر مدارا کند تا کسی به او شک نکند. دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقـداری از آن را در غـذای مادر شوهـر می ریخت و با مهربان...
20 دی 1390

لطیفه های نخودی

لطیفه های نخودی   معلم: انواع دندان ها را اسم ببر. شاگرد: نوک زبانم است؛ شما فقط اولی اش را بگویید. معلّم: آسیا.... شاگرد: یادم افتاد؛ آسیا، آفریفا، اروپا و ...       احمد: شنیدی که محمود را گرفتند؟ اصغر: نه، برای چی؟ احمد: آخه داشت می افتاد.       همراه دکتر به بیماری که در حال رفتن به اتاق عمل بود گفت: شما همراه دارید؟ بیمار گفت: بله دارم؛ ولی خاموش است!   اهل کجایی به یک نفر می گویند: شما اهل تهران هستید؟ می گوید: نه خیر، اهل مطالعه هستم.   بهترین اتاق هتل دار: امیدوارم دیشب خوب خوابیده باشید. همان طو...
20 دی 1390